این روزها گذر هر دقیقه و ثانیهاش در عین شتاب بیحدش برای من مثل یک قرن است؛ قرن که نه، مانند یک تونل زمان بیانتها که آغازش را هم دقیقا نمیدانم از کجاست. نمیدانم علت این احساس پارادوکس گونه ترس است یا اشتیاق، اما بانیاش را خوب میشناسم! پیشتر نظیر چنین احساسی را زمانی که عازم سفر عمره میشدم تجربه کرده بودم، حس غریبی است، و حالا هم کمتر از بیست و چهار ساعت دیگر […]