۱۸ شهریور , ۱۳۹۳
رهگذرِ آشنا شادمانه میخندید و نمیدانست خندهاش؛ اندوهی هزار ساله است در دلِ مردِ ایستاده …
۱۸ شهریور , ۱۳۹۳
مونیکا: تو هنوز واقعا عاشقش هستی؟! رناتا: عشق!… وقتی دیدمش، تو یه رستوران کار میکردم… هر روز میومد و یه چیزی
۱۸ شهریور , ۱۳۹۳
همیشه در بهترین زمانها بدترین حرف از دهنم بیرون میپره؛ ناخواسته! و گند میخوره به همه چیز … لعنت به من، لعنت به تو همیشهی لعنتی …
۱۶ شهریور , ۱۳۹۳
یکی از اولین چیزهایی که در بخش اورژانس ازتون میپرسند، اینه که دردتون بین یک تا ده در چه اندازهای هست؟
۱۵ شهریور , ۱۳۹۳
وارن اشمیت (جک نیکلسون): به زودی من میمیرم. شاید بیست سال دیگه، شاید هم همین فردا، مهم نیست.
۱۴ شهریور , ۱۳۹۳
دیدن، دیدن، دیدن؛ گاهی این سادهترین حس مستقیم از پیچیدهترین کابوسهای شبانه هم هراسناکتر میشود! دم جنبانک پیر اما، راه خود را میرود اقتضای طبیعتاش این است …
۱۱ شهریور , ۱۳۹۳
صهیونیستها اعلام کردهاند که ۴۰۰ هکتار از زمینهای فلسطینی را در کرانه باختری مصادره میکنند، یعنی معادل ۴ میلیون مترمربع، یعنی بخش عظیمی از زمینهایی که هنوز در دست فلسطینیها باقی مانده، یعنی نیمی از مزارع زیتونی که فلسطینیها به وسیله آنها شکم خودشان را سیر میکنند؛ یعنی این که بخش بزرگی از سرزمین باقیمانده فلسطین باز هم اشغال و آن لکههای سبز رنگ در نقشه فلسطین اشغالی کوچکتر خواهند شد. یعنی تعداد زیادی از کشاورزان […]
۶ شهریور , ۱۳۹۳
امروز سالروز فریاد زدن رویاهای یک مرد است. پنجاه و یک سال پیش در چنین روزی مردی بزرگ، مردی که پادشاه رویای آزادی نامیده شد، مردی که شهید آزادی شد؛ «مارتین لوتر کینگ» در برابر بنای یادبود لینکلن در شهر واشنگتن قرار گرفت و با فریاد رویاهای خود پایههای سست آپارتاید آمریکایی را به لرزه درآورد، آپارتایدی که هر چند هنوز برقرار است اما روند ویرانیاش از همان روز آغاز شد. من رویایی دارم (به […]
۲۰ اردیبهشت , ۱۳۹۳
چند سالته؟ وقتی سر حالم شونزده سال و وقتی خستم بیست پنج سال! الان چند سالته؟ هزار سال …
۱۴ اردیبهشت , ۱۳۹۳
خیلی پیش آمده که ناامید و خسته از دنیا، خسته از هر چیزی که دور و اطرافم میگذرد و خسته از همهی آدمها؛ خودم را در مسیر جادهها انداختم و رفتم و رفتم. رفتن نه برای رسیدن به جایی، رفتن فقط به نیت رفتن و همیشه آرزو کردم که ای کاش این راهها انتها نمیداشتند و هیچ وقت به هیچ کجا نمیرسیدند. وقتی توی چنین حس و حالی گرفتار میشوم تنها دلم میخواهد که بروم […]
۱۴ بهمن , ۱۳۹۲
از اون جایی که یواش یواش در امر خواستگاری در حال رسیدن به مرحله استادی هستم، تازگیها به نتایجی خیره کنندهای رسیدم؛ یکی از این نتایج اینست که خانوادههای مذهبی سختگیریهای مالی بیشتری نسبت به خانوادههای به اصطلاح متجدد دارن و از این نظر سنگ اندازیهای به مراتب بیشتری جلوی پای پسران و البته دختران خودشان میکنند! که البته واقعا جای تاسف دارد. آه این دختران ترشیده حتما پشت سر والدین گرامیشان خواهد بود. احساس […]
۹ بهمن , ۱۳۹۲
پیرمرد: با اگرها که نمیشه زندگی کرد. دختر: شاید … اما بدون اگرها ممکنه خودم رو حلق آویز کنم … نامزدی بسیار طولانی | ژان پیر ژونت | ۲۰۰۴