در دنیای پرشتاب فناوری، اقتصاد هوش مصنوعی به عنوان یک حوزهی نوظهور، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. اما تاثیرات واقعی این فناوری بر رشد اقتصادی، اشتغال، و توزیع ثروت چیست؟ آیا هوش مصنوعی به ابزاری برای افزایش بهرهوری و شکوفایی تبدیل خواهد شد یا خطراتی همچون بیکاری گسترده و نابرابریهای اقتصادی را به همراه خواهد داشت؟
بررسی دقیق این مسایل نیازمند دیدگاهی واقعبینانه است که در این مقاله، با بهرهگیری از نظرات دارون عجماوغلو۱، اقتصاددان برجسته و برندهی جایزهی نوبل اقتصاد، به آن خواهیم پرداخت. این تحلیل نه تنها به ابعاد کلان اقتصاد هوش مصنوعی میپردازد، بلکه تاثیرات آن بر مشاغل و نیروی کار را نیز مورد بررسی قرار میدهد تا دیدگاهی جامع از این تحول تکنولوژیک ارایه دهد.
هوش مصنوعی با وجود بحثهای فراوان پیرامون تحولآفرینی آن، هنوز از نظر اقتصادی مبهم است. سرمایهگذاریهای کلانی در این حوزه انجام میشود اما خروجی و نتایج آن چندان مشخص نیست.
از اقتصاد هوش مصنوعی چه میدانیم؟
دارون عجماوغلو، برندهی جایزهی نوبل اقتصاد، بخش عمدهای از تحقیقات خود را به بررسی هوش مصنوعی اختصاص داده است. او که سالهاست اثرات فناوری بر جامعه را مطالعه میکند، از مدلسازی چگونگی پذیرش نوآوریها تا بررسی تجربی تاثیر رباتها بر اشتغال، به جنبههای مختلف این حوزه پرداخته است.
عجماوغلو به همراه سایمون جانسون۲ و جیمز رابینسون۳، جایزهی نوبل اقتصاد را در سال ۲۰۲۴ به دلیل تحقیقاتشان در مورد رابطهی نهادهای سیاسی با رشد اقتصادی دریافت کردند. یافتههای آنها نشان میدهد دموکراسیهایی که از حقوق قوی برخوردارند، رشد پایدارتری نسبت به سایر نظامهای حکومتی دارند.
از آن جا که نوآوریهای فناوری موتور محرک رشد اقتصادی هستند، عجماوغلو به شدت به نحوهی استفاده از هوش مصنوعی در جوامع علاقهمند است و مقالات متعددی در این زمینه منتشر کرده است. او پرسشهایی اساسی مطرح میکند، از جمله این که وظایف جدیدی که هوش مصنوعی مولد برای انسانها ایجاد خواهد کرد، چه هستند؟ و کدام برنامهها و کاربردها واقعا روش انجام کارها را تغییر خواهند داد؟
تاثیرات قابل سنجش هوش مصنوعی
در حالی که رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا از سال ۱۹۴۷ به طور متوسط سالانه ۳ درصد و رشد بهرهوری ۲ درصد بوده است، برخی پیشبینیها حاکی از آن است که هوش مصنوعی باعث دو برابر شدن رشد یا حداقل ایجاد یک روند رشد بالاتر خواهد شد. با این حال، عجماوغلو در مقالهای با عنوان «اقتصاد کلان سادهی هوش مصنوعی» که در شماره آگوست نشریه سیاست اقتصادی منتشر شد، تخمین میزند که هوش مصنوعی در دههی آینده، تنها یک افزایش جزیی بین ۱.۱ تا ۱.۶ درصد در تولید ناخالص داخلی و حدود ۰.۰۵ درصد افزایش سالانه در بهرهوری ایجاد خواهد کرد.
این ارزیابی بر اساس مطالعات اخیر در مورد تاثیر هوش مصنوعی بر مشاغل است. به عنوان مثال، یک مطالعه نشان داده که حدود ۲۰ درصد از وظایف شغلی در آمریکا در معرض هوش مصنوعی قرار دارند. مطالعهی دیگری نیز پیشبینی میکند که در ۱۰ سال آینده، ۲۳ درصد از وظایف مرتبط با بینایی رایانه ممکن است خودکار شوند. همچنین، میانگین صرفهجویی در هزینه ناشی از هوش مصنوعی حدود ۲۷ درصد برآورد شده است.
عجماوغلو معتقد است که اگر چه افزایش ۰.۵ درصدی بهرهوری در ۱۰ سال، بهتر از هیچ است اما با توجه به وعدههای اغراقآمیز صنعت و رسانهها، ناامیدکننده به نظر میرسد. او تاکید میکند که این یک تخمین است و ممکن است کاربردهای دیگری از هوش مصنوعی ظهور کنند که در محاسبات او لحاظ نشدهاند.
برخی دیگر معتقدند که جابجایی کارگران به دلیل هوش مصنوعی باعث ایجاد رشد و بهرهوری بیشتری خواهد شد. اما عجماوغلو این موضوع را چندان مهم نمیداند. او میگوید که مزایای اصلی، همان مزایای مستقیم هستند و جابجاییها تاثیر چندانی نخواهد داشت.
او با شفافیت تمام توضیح میدهد که چه مواردی در محاسباتش لحاظ شده و چه مواردی کنار گذاشته شده است. به این ترتیب، سایرین میتوانند با دیدگاهی متفاوت، در مورد اهمیت عوامل حذف شده یا میزان تخمینها، بحث کنند.
کدام مشاغل تحت تاثیر قرار خواهند گرفت؟
ارزیابیهای عجماوغلو به ما کمک میکند تا درکی واقعگرایانه از تاثیرات گسترده هوش مصنوعی بر اقتصاد داشته باشیم. در حالی که برخی هوش مصنوعی را تحولی انقلابی میدانند، عجماوغلو با نگاهی محتاطانه به این موضوع مینگرد. او پیشبینی میکند که تا سال ۲۰۳۰، تغییرات عمدهای در اقتصاد آمریکا ناشی از هوش مصنوعی مشاهده نشود. به نظر او، بیشتر شرکتها کماکان با همان روال فعلی به کار خود ادامه خواهند داد و تنها برخی مشاغل تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. مشاغلی مانند روزنامهنگاری، تحلیلگری مالی و منابع انسانی همچنان وجود خواهند داشت.
عجماوغلو معتقد است که مشاغل کلیدی از جمله روزنامهنگاری، تحلیلگری مالی و منابع انسانی همچنان پایدار خواهند ماند و با تغییرات عمدهای مواجه نخواهند شد. به اعتقاد او، هوش مصنوعی بیشتر بر وظایف اداری که شامل خلاصهسازی دادهها، تطبیق بصری و تشخیص الگو هستند، اثر خواهد گذاشت. این مشاغل حدود ۵ درصد از کل اقتصاد را تشکیل میدهند.
او و جانسون خود را نه به عنوان منتقدان این فناوری بلکه به عنوان واقعگرایانی معرفی میکنند که اذعان دارند هوش مصنوعی مولد قابلیتهای چشمگیری دارد؛ با این حال، آنها بر این باورند که پتانسیل واقعی این فناوری در حال حاضر نادیده گرفته شده و صنعت بر جنبههای نادرستی تمرکز کرده است.
عجماوغلو اذعان دارد که هوش مصنوعی مولد تواناییهای قابل توجهی دارد، اما تاکید میکند که پتانسیل واقعی آن در حال حاضر نادیده گرفته شده و تمرکز صنعت بر جنبههای اشتباه است.
او میگوید: «بیایید به سال ۲۰۳۰ نگاه کنیم. چه قدر فکر میکنید اقتصاد ایالات متحده به خاطر هوش مصنوعی متفاوت خواهد شد؟ شما میتوانید یک خوشبین تمامعیار باشید و فکر کنید که میلیونها نفر به خاطر چتباتها شغل خود را از دست خواهند داد یا شاید برخی افراد فوقالعاده کارآمد شوند، زیرا میتوانند با کمک هوش مصنوعی کارهای ۱۰ برابر بیشتری انجام دهند. اما من چنین نظری ندارم. فکر میکنم اکثر شرکتها تقریبا همان کارهایی را انجام خواهند داد که اکنون انجام میدهند. برخی مشاغل تحت تأثیر قرار خواهند گرفت، اما همچنان روزنامهنگارها، تحلیلگران مالی و کارمندان منابع انسانی خواهیم داشت.»
اگر این دیدگاه درست باشد، به نظر میرسد که کاربرد هوش مصنوعی بیشتر به مجموعهای محدود از وظایف اداری و دفتری مربوط میشود، جایی که قدرت محاسباتی بالا میتواند ورودیهای زیادی را سریعتر از انسان پردازش کند. عجماوغلو در ادامه میگوید: «این فناوری قرار است روی مشاغل اداریای اثر بگذارد که شامل خلاصهسازی دادهها، تطبیق بصری، و شناسایی الگوها میشود. این وظایف در مجموع تنها حدود ۵ درصد از اقتصاد را تشکیل میدهند.»
درحالیکه عجماوغلو و جانسون گاهی به عنوان افرادی بدبین نسبت به هوش مصنوعی شناخته میشوند، آنها خود را واقعگرا میدانند. عجماوغلو میگوید: «من تلاش میکنم بدبین نباشم. کارهایی وجود دارد که هوش مصنوعی مولد میتواند انجام دهد و من واقعا به آنها اعتقاد دارم.» با این حال او اضافه میکند: «من معتقدم روشهایی وجود دارد که میتوانیم از هوش مصنوعی بهطور بهتری استفاده کنیم و سود بیشتری ببریم، اما در حال حاضر این روشها در اولویت صنعت نیست.»
کاربرد ماشین یا جایگزینی نیروی کار؟
به عقیدهی عجماوغلو، هوش مصنوعی به جای کمک به افزایش بهرهوری کارگران، بیشتر بر جایگزینی مشاغل متمرکز شده است. به عبارت دیگر، به جای ارایهی اطلاعات و ابزار به متخصصان، از هوش مصنوعی برای خودکارسازی فرآیندها و جایگزینی کارمندان استفاده میشود. او استدلال میکند که رویکرد فعلی هوش مصنوعی نادرست است و باید به سمت استفاده از آن برای ارایهی تخصص و اطلاعات به کارگران تغییر کند.
عجماوغلو و جانسون در کتاب خود «قدرت و پیشرفت۴» به این موضوع میپردازند که اگر چه فناوری باعث رشد اقتصادی میشود، اما این رشد لزوما به طور مساوی بین همه توزیع نمیشود. آنها معتقدند نوآوریهای فناورانه باید به افزایش بهرهوری کارگران و حفظ اشتغال آنها کمک کنند. از نظر عجماوغلو، هوش مصنوعی مولد بیشتر به تقلید از انسانها میپردازد و فناوریهای «متوسطی» را ارایه میدهد که گرچه باعث صرفهجویی در هزینهی شرکتها میشوند، اما لزوما بهرهوری را به طور قابل توجهی افزایش نمیدهند. برای مثال، اتوماسیون مراکز تماس ممکن است ارزانتر باشد، اما همیشه کارآمدتر از نیروی انسانی نیست.
یکی از نگرانیهای کلیدی عجماوغلو در مورد هوش مصنوعی این است که آیا این فناوری برای «افزایش مفید بودن ماشین» طراحی میشود تا به کارگران در افزایش بهرهوری کمک کند یا هدف آن تقلید از هوش عمومی و در نتیجه جایگزینی نیروی کار انسانی است. او تفاوت این دو را این گونه توضیح میدهد: ارایهی اطلاعات جدید به یک زیستشناس در مقابل جایگزینی یک کارمند خدمات مشتری با فناوریهای خودکار. به اعتقاد او تا کنون، شرکتها بیشتر بر مورد دوم متمرکز شدهاند. عجماوغلو میگوید:
استدلال من این است که در حال حاضر جهتگیری اشتباهی برای هوش مصنوعی داریم. ما بیش از حد از آن برای خودکارسازی استفاده میکنیم و بهاندازهی کافی از آن برای ارایهی تخصص و اطلاعات به کارگران استفاده نمیکنیم.
او و جانسون در کتاب پرطرفدار خود با عنوان «قدرت و پیشرفت»، به تفصیل به این موضوع پرداختهاند. این کتاب با پرسشی سرراست آغاز میشود: فناوری رشد اقتصادی ایجاد میکند، اما چه کسی از این رشد بهرهمند میشود؟ آیا این منافع نصیب نخبگان میشود یا کارگران نیز در این دستاوردها سهیم میشوند؟ عجماوغلو و جانسون به طور آشکار طرفدار نوآوریهای فناورانهای هستند که بهرهوری کارگران را افزایش میدهد و در عین حال افراد را در مشاغلشان حفظ میکند؛ رویکردی که به نظر آنها رشد پایدارتری را به همراه خواهد داشت.
اما به اعتقاد عجماوغلو، هوش مصنوعی مولد بر تقلید کامل از انسانها تمرکز دارد. این امر به چیزی منجر میشود که او سالهاست آن را «فناوریهای نهچندان موثر» مینامد؛ یعنی کاربردهایی که در بهترین حالت کمی بهتر از انسان عمل میکنند اما تنها به دلیل کاهش هزینهها برای شرکتها جذاب هستند. به عنوان مثال، خودکارسازی مراکز تماس ممکن است همیشه کارآمدتر از انسان نباشد، اما هزینهی کمتری نسبت به نیروی کار انسانی دارد.
عجماوغلو میگوید: «من فکر نمیکنم که استفادههای مکمل از هوش مصنوعی بهطور معجزهآسا خودشان ظاهر شوند؛ مگر این که صنعت انرژی و زمان زیادی را به این موضوع اختصاص دهد.»
تاریخ دربارهی هوش مصنوعی چه میگوید؟
عجماوغلو و جانسون در مقالهی دیگری به این موضوع پرداختهاند که فناوریها اغلب برای جایگزینی کارگران طراحی شدهاند. آنها با اشاره به انقلاب صنعتی در انگلستان، استدلال میکنند که گسترش مزایای فناوری به سادگی رخ نمیدهد و نیاز به تلاش و مبارزهی اجتماعی دارد. به گفتهی آنها، افزایش دستمزدها زمانی محقق میشود که کارگران بتوانند سهم خود از رشد بهرهوری را مطالبه کنند. در عصر هوش مصنوعی، اتوماسیون ممکن است باعث افزایش میانگین بهرهوری شود، اما همزمان میتواند باعث جایگزینی بسیاری از کارگران و کاهش کیفیت کار شود.
عجماوغلو و جانسون با استناد به دیوید ریکاردو۵، اقتصاددان برجسته، نشان میدهند که حتا او نیز در ابتدا خوشبین بود که ماشینآلات باعث رشد بهرهوری و سود جامعه خواهند شد اما بعدها نظرش را تغییر داد و متوجه شد که جایگزینی نیروی کار توسط ماشینآلات، میتواند برای کارگران مضر باشد. به اعتقاد آنها، تاریخ به ما میگوید که هیچ نیروی تضمین کنندهای برای توزیع عادلانهی مزایای فناوری وجود ندارد و باید با بررسی شواهد، تاثیرات هوش مصنوعی را به دقت ارزیابی کنیم.
این واقعیت که فناوریها اغلب برای جایگزینی کارگران طراحی میشوند، تمرکز اصلی یکی دیگر از مقالات عجماوغلو و جانسون با عنوان «درس گرفتن از ریکاردو و تامپسون: ماشینآلات و کار در انقلاب صنعتی اولیه و در عصر هوش مصنوعی» است که در ماه اوت در مجله بررسیهای سالانهی اقتصادی منتشر شد. این مقاله به بحثهای کنونی در مورد هوش مصنوعی میپردازد، به ویژه ادعاهایی مبنی بر این که حتا اگر فناوری جایگزین کارگران شود، رشد ناشی از آن تقریبا به طور اجتنابناپذیری در طول زمان به نفع جامعه خواهد بود.
گاهی اوقات از انگلستان در طول انقلاب صنعتی به عنوان نمونهای در این زمینه یاد میشود. اما عجماوغلو و جانسون استدلال میکنند که گسترش مزایای فناوری به آسانی اتفاق نمیافتد. آنها ادعا میکنند که در قرن نوزدهم در انگلستان، این اتفاق فقط پس از دههها مبارزه اجتماعی و اقدام کارگران رخ داد.
عجماوغلو و جانسون در این مقاله مینویسند: «وقتی کارگران نتوانند برای سهم خود از رشد بهرهوری فشار بیاورند، بعید است که دستمزدها افزایش یابد. امروزه، هوش مصنوعی ممکن است میانگین بهرهوری را افزایش دهد، اما همچنین ممکن است بسیاری از کارگران را جایگزین کند و در عین حال کیفیت کار را برای کسانی که همچنان شاغل هستند، کاهش دهد. تاثیر اتوماسیون بر کارگران امروز پیچیدهتر از یک پیوند خودکار از بهرهوری بالاتر به دستمزدهای بهتر است.»
عنوان این مقاله به مورخ اجتماعی تامپسون۶ و دیوید ریکاردو اشاره اقتصاددان اشاره دارد. ریکاردو اغلب به عنوان دومین متفکر تاثیرگذار این رشته پس از آدام اسمیت۷ در نظر گرفته میشود. عجماوغلو و جانسون ادعا میکنند که دیدگاههای ریکاردو در این مورد تحولاتی را طی کرده است.
عجماوغلو میگوید: «دیوید ریکاردو هم کار علمی و هم کار سیاسی خود را با استدلال به این که ماشینآلات قرار است مجموعهای شگفتانگیز از پیشرفتهای بهرهوری ایجاد کنند و برای جامعه سودمند خواهد بود، پیش برد و سپس در مقطعی نظر خود را تغییر داد، که نشان میدهد او میتوانست واقعا روشنفکر باشد؛ و شروع به نوشتن در مورد این کرد که اگر ماشینآلات جایگزین کار شوند و کار دیگری انجام ندهند، برای کارگران بد خواهد بود.»
عجماوغلو و جانسون استدلال میکنند که این تحول فکری، امروزه چیز معناداری را به ما میگوید: نیروهایی وجود ندارند که به طور اجتنابناپذیری مزایای گستردهای را از فناوری تضمین کنند و ما باید شواهد مربوط به تاثیر هوش مصنوعی را به هر نحوی دنبال کنیم.
بهترین سرعت برای نوآوری چیست؟
اگر فناوری به ایجاد رشد اقتصادی کمک میکند، پس نوآوری با سرعت بالا ممکن است ایدهآل به نظر برسد و رشد را سریعتر ارایه دهد. اما عجماوغلو و تاد لنسمن، دانشجوی دکترا در دانشگاه MIT، در مقالهی دیگری با عنوان «تنظیم فناوریهای متحولکننده» که در ماه سپتامبر در نشریهی بررسی اقتصادی آمریکا: بینشها منتشر شد، استدلال میکند که لزوما سرعت بالای نوآوری به معنای رشد سریعتر نیست.
در مواردی که فناوریها هم مزایا و هم معایب دارند، بهتر است آنها را با سرعت سنجیدهتری بپذیریم و به موازات آن به کاهش مشکلات احتمالی نیز بپردازیم. به عبارت دیگر، اگر آسیبهای اجتماعی ناشی از یک فناوری زیاد باشد، پذیرش سریع آن میتواند منجر به نتیجهی معکوس شود. مدل ارایه شده توسط عجماوغلو و همکارش نشان میدهد که پذیرش فناوریها باید در ابتدا کندتر و سپس به تدریج سریعتر شود.
این برندهی نوبل اقتصادی معتقد است که رویکردی سنجیدهتر و محتاطانهتر در مورد فناوریها، به ویژه برای جلوگیری از آسیبها و مشکلات، ضروری است. این آسیبها میتواند شامل آسیب به بازار کار، گسترش اطلاعات نادرست و یا سوء استفاده از مصرف کنندگان باشد. او و همکارانش در مقالهی دیگری به بررسی این موضوع میپردازند که چگونه دادههای بزرگ میتوانند برای دستکاری رفتاری مورد استفاده قرار گیرند. عجماوغلو تاکید میکند که اگر هوش مصنوعی به عنوان ابزار دستکاری یا برای خودکارسازی بیش از حد استفاده شود و در عین حال به ارایهی تخصص به کارگران توجه کافی نشود، نیاز به اصلاح مسیر وجود دارد.
عجماوغلو میگوید:
بنیادگرایی بازار و بنیادگرایی فناوری ممکن است ادعا کنند که شما همیشه باید با حداکثر سرعت برای فناوری پیش بروید. من فکر نمیکنم در اقتصاد چنین قاعدهای وجود داشته باشد. تفکر سنجیدهتر، به ویژه برای جلوگیری از آسیبها و دامها، میتواند توجیه شود.
این آسیبها و دامها میتواند شامل آسیب به بازار کار، یا گسترش بیرویهی اطلاعات نادرست باشد. یا هوش مصنوعی ممکن است به مصرفکنندگان آسیب برساند، در زمینههایی از تبلیغات آنلاین گرفته تا بازیهای آنلاین. عجماوغلو این سناریوها را در مقاله دیگری با عنوان «وقتی دادههای بزرگ امکان دستکاری رفتاری را فراهم میکنند» که به زودی در مجله در نشریهی بررسی اقتصادی آمریکا: بینشها منتشر میشود، این موارد را بررسی میکند. این مقاله با همکاری علی مخدومی۸ از دانشگاه دوک، آذرخش ملکیان۹ از دانشگاه تورنتو و آسو اوزداغلار۱۰ از MIT نوشته شده است.
در حالی که دیگران ممکن است ادعا کنند که نوآوری کمتر جنبه منفی دارد یا به اندازهی کافی غیرقابل پیشبینی است که ما نباید هیچ ترمز دستی را روی آن اعمال کنیم؛ عجماوغلو و لنسمن در مقالهی سپتامبر، در حال توسعهی مدلی از پذیرش نوآوری هستند. این مدل پاسخی به روندی در بیش از یک دهه گذشته است که در آن بسیاری از فناوریها به عنوان اجتنابناپذیر و به دلیل ایجاد اختلال مورد ستایش قرار میگیرند. در مقابل، عجماوغلو و لنسمن پیشنهاد میکنند که ما میتوانیم به طور منطقی درباره بدهبستانهای مربوط به فناوریهای خاص قضاوت کنیم و هدفمان تحریک بحثهای بیشتر در این مورد باشد.
چگونه میتوانیم به سرعت مناسب برای پذیرش هوش مصنوعی برسیم؟
عجماوغلو معتقد است که تنظیم مقررات دولتی میتواند نقش مهمی در کنترل سرعت پذیرش فناوریها داشته باشد. با این حال، مشخص نیست که چه نوع مقرراتی برای هوش مصنوعی در سطح جهانی تصویب خواهد شد. او همچنین بر این باور است که کاهش هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی میتواند سرعت استفاده از آن را کاهش دهد. اگر هوش مصنوعی نتواند به زودی سودآوری خود را ثابت کند، این اتفاق محتملتر خواهد بود.
به گفتهی او، هیاهوی ناشی از سرمایهگذاریهای خطرپذیر و خوشبینی بیش از حد در مورد هوش مصنوعی، باعث شده است که شرکتها بدون درک کافی از کاربردهای آن، به سرعت در این حوزه سرمایهگذاری کنند. عجماوغلو تاکید دارد که با اتخاذ رویکردی سنجیدهتر و محتاطانهتر، میتوان به نتایج بهتری دست یافت. او معتقد است که هیاهو و تبلیغات، جنبهی مهمی از اقتصاد هوش مصنوعی هستند، زیرا بر سرمایهگذاریها و دیدگاهها در مورد این فناوری تاثیرگذارند. او هشدار میدهد که هر چه سرعت حرکت در این مسیر بیشتر باشد، اصلاح مسیر نیز دشوارتر خواهد بود.
عجماوغلو میگوید: «دلیل این که ما این قدر سریع پیش میرویم، هیاهوی سرمایهگذاران خطرپذیر و سایر سرمایهگذاران است، زیرا آنها فکر میکنند که ما به هوش مصنوعی عمومی نزدیکتر خواهیم بود. من فکر میکنم این هیاهو باعث میشود که ما از نظر فناوری سرمایهگذاریهای بدی انجام دهیم و بسیاری از کسبوکارها خیلی زود تحت تاثیر قرار میگیرند، بدون این که بدانند چه کاری انجام دهند. ما آن مقاله را نوشتیم تا بگوییم، ببینید، اقتصاد کلان آن برای ما سودمند خواهد بود اگر در مورد کاری که با این فناوری انجام میدهیم، سنجیدهتر و فهمیدهتر باشیم.»
از این نظر، عجماوغلو تاکید میکند که هیاهو یک جنبهی ملموس از اقتصاد هوش مصنوعی است، زیرا سرمایهگذاری را در یک دیدگاه خاص از هوش مصنوعی هدایت میکند که بر ابزارهای هوش مصنوعی که ممکن است با آنها مواجه شویم، تاثیر میگذارد. او میگوید:
اگر هر چه سریعتر پیش بروید و هیاهوی بیشتری داشته باشید، اصلاح این مسیر کمتر محتمل میشود. بسیار دشوار است که وقتی با سرعت ۲۰۰ مایل در ساعت رانندگی میکنید یک چرخش ۱۸۰ درجهای داشته باشید.
- Daron Acemoğlu ↩︎
- Simon Johnson ↩︎
- James Robinson ↩︎
- Power and Progress: Our Thousand-Year Struggle Over Technology and Prosperity; (2023) by Daron Acemoglu and Simon Johnson ↩︎
- David Ricardo ↩︎
- Edward Palmer Thompson ↩︎
- Adam Smith ↩︎
- Ali Makhdoumi ↩︎
- Azarakhsh Malekian ↩︎
- Asu Ozdaglar ↩︎