دو برادر ایرلندی در ۲۰ سالگی خود با برنامهنویسی هفت خط کد، توانستند صنعت مالی را دگرگون کرده و استارتآپ خود را به یک امپراتوری ۳۶ میلیارد دلاری تبدیل کنند.
در ژوئن سال ۲۰۱۰؛ کارآفرین ایرلندی و همبنیانگذار استارتآپ استرایپ، پاتریک کالیسون، در حساب توییتر خود نوشت: «در پایان این هفته منتظر معیارهای تعامل ما باشید.»
این توییت با تصویر یک حلقهی نامزدی همراه بود که نوع معیارهایی را که پاتریک در مورد آن صحبت میکرد توضیح میداد.
سهیل دوشی، همبنیانگذار استارتآپ میکسپنل، به سرعت پاسخ داد: «این یکی از راههای افزایش ماندگاری کاربر است.»
بله، به راحتی میتوان گفت که این افراد شوخ طبعی خوبی دارند. با توجه به راه حل به ظاهر مضحک آنها در پرداختهای آنلاین، این مساله تعجبآور نیست.
برادران کالیسون، به جای آن که قراردادهای برنامهنویسی ۱۰۰۰ ساعته برای ساختن راه حلهای دشوار پرداخت برای هر مشتری را پیگیری کنند؛ یک کد ۷ خطی ایجاد کردند که توسعهدهندگان میتوانند به راحتی به وبسایتهای خود متصل کنند.
نتیجهی این عملکرد، استارتآپ استرایپ بود؛ شرکتی حالا این قدر پول نقد دارد که نمیداند با آن چه کار کند. این جا دو دلیل اصلی وجود دارد که توضیح میدهد چرا این کار به این خوبی انجام شده است.
۱. آنها با این استارتآپ به توسعهدهندگان قدرت بخشیدند
وقتی استرایپ در سال ۲۰۱۰ راهاندازی شد، در اصل یک انجمن برای توسعهدهندگان بود.
دیمیترو اوکونیف، بنیانگذار استارتآپ چنتی، در این زمینه میگوید:
استرایپ توانست چون خدمات خود را به شرکتها نمیفروخت. آنها خدمات خود را در اختیار توسعهدهندگان قرار میدادند. این یعنی، استرایپ جایگزینی برای پیپال و اتورایز ارایه کردند که اجرا و پیادهسازی آن به مراتب آسانتر بود و توسعهدهندگان در سراسر جهان به صورت طبیعی مایل به استفاده از آن بودند.
فراموش نکنید که در سال ۲۰۱۰، راهاندازی یک سیستم پرداخت برای کسبوکار شما یک فرآیند بسیار طاقتفرسا بود. تنظیم بیشتر ادغامها در آن زمان، هفتهها و ماهها طول میکشید. این یک فرآیند جامع بود که شامل چندین بخش از قانونی تا حسابداری بود.
در بیشتر شرکتها، فرآیند ادغام مالی یک تصمیم از بالا به پایین بود و از سوی مدیرانی گرفته میشد که در مورد کابوس فنی فرآیند ادغام اطلاعات کمی داشتند. آنها اهداف و مهلتهای خودسرانهای را تعیین میکردند و مسئولیت را بر عهدهی توسعهدهندگانی میگذاشتند که برای برآوردن انتظارات مجبور بودند فراتر از حد تواناییهای خود عمل کنند.
استرایپ با ارایهی روشی سریع و قابل اعتماد به توسعهدهندگان برای تنظیم پرداختها، همهی این فرآیند را تغییر داد. در نتیجه آنها ارتشی از قهرمانان برای محصولشان ایجاد کردند که حالا میتوانستد به شکلی موثر «تصمیمگیران» پشت سر بگذارند. اغلب این افراد هرگز باور نمیکردند که ۷ خط کد میتواند جایگزین فرآیندها ادغام سفارشی شود که ساخت آنها میتوانست تا ۶ ماه طول بکشد.
۲. استارتآپ آنها روشهای پرداخت را به شکل خندهداری ساده میکرد
بانکها، شرکتهای کارت اعتباری، تنظیمکننده و قانونگذار؛ صنعت پرداخت الکترونیک افسران پلیس زیادی دارد و لازم است قبل از هر تراکنش و این که پولی از یک حساب به حساب بانکی شما واریز شود، از همهی آنها تاییدیه گرفته شود.
استارتآپ استرایپ همهی فرآیندهای موجود را در صنعت پرداخت الکترونیک تغییر داد. برادران کالیسون ۲ سال را صرف آزمایش پلتفرم خود و ایجاد ارتباط با شرکتهای کارت اعتباری، بانکها و موسسات قانونگذاری و تنظیمکنندهها کردند. جان و پاتریک ساعتهای بیشماری را صرف ارایهی محصول خود به مقامات و ایجاد اعتماد کافی برای زمینهی همکاری با آنها کردند. در نتیجه، با این پلتفرم، کاربران تنها باید چند سند را بارگذاری کنند تا بتوانند حساب کاربری استرایپ صددرصد عملیاتی خود را راهاندازی کنند.
حتی مایک موریتز، یکی از اولین سرمایه گذاران پیپال نیز موافق است که تنظیم پرداختها برای کسبوکارها قبل از استرایپ بسیار پیچیده بوده است: «این مساله که پذیرش پرداختها هنوز بسیار دشوار بود، کاملا درست است.»
دلیل دیگر رشد انفجاری استرایپ، جهانی بودن آن است. پلتفرمهایی مانند شاپیفای و لیفت بر سادگی پرداخت متکی هستند و هر گام اضافی در تایید حساب میتواند به معنای از دست رفتن میلیونها کاربر باشد. ۷ خط کد اصلی برنامهی استرایپ در هر محیطی به همان خوبی که انتظار میرود کار کرده و تایید یک هفتهای میلیونها کاربر پلتفرم را امکانپذیر میسازد.
استارتآپ استرایپ = نبوغ + فروتنی
این درست نیست که دلیل موفقیت برادران کالیسون را هوش زیاد آنها یا امکانات فراوان بداینم.
پاتریک یک سال زودتر از موعد دبیرستان را ترک نمود و در ۱۶ سالگی به دانشگاه MIT پیوست، اما یک سال بعد تحصیل را رها کرد و برای اولین استارتآپ خود با نام Shuppa سرمایه جمع کرد. او به زودی این استارتآپ را به قیمت ۵ میلیون دلار به شرکت اتوماتیک فروخت.
تیم فریس، نویسندهی آمریکایی و تولیدکنندهی پادکست که با پاتریک کالیسون مصاحبه کرده است، در مورد او میگوید که این کارآفرین جوان به احتمال زیاد یکی از جسورترین افرادی است که تاکنون ملاقات کرده است. این یعنی از او که با صدها مجری برتر مصاحبه کرده، چیزهای زیادی بر میآید. درک اندرسون، کارآفرین و بنیانگذار استارتآپ گریند نیز به طور رسمی او را یک نابغه خوانده است.
با این حال، جسارت، هوش و نبوغ به تنهایی پاتریک را به جایی که امروز هست، نرسانده است. نباید فراموش کرد که برادران کالیسون افراد سادهای هستند که در یک شهر کوچک ایرلندی به دنیا آمدهاند. باید توجه داشت که در اصل؛ فروتنی، توجه به حل مساله و رویکرد اولیهی محصول آنها همان چیزی است که کسبوکار آنها را به یک موفقیت عظیم تبدیل کرده است.
موریتز، شریک کسبوکار سکویا کپیتال، و عضو هیات مدیرهی استرایپ، در این مورد میگوید: «آنها این مزیت را داشتند که به کالیفرنیا بیایند بدون این که درگیر و آلودهی آب و هوای سیلیکون ولی شوند، آنها بسیار فروتن و سر به زیر هستند و از حاشیهها و زرق و برق این صنعت خود را دور نگه داشتهاند.»