شهرهای کشورهای توسعه یافته نسبت به جمعیتشان، بهرهوری بیشتری دارند و کشورهایی که از رشد شهری کمتری برخوردارند، به رشد پایدار اقتصادی دست نخواهند یافت. با توجه به این که در دنیای امروز شاهد غلبه شهرنشینی بر سایر انواع سکونت جمعیتها هستیم، پرسشی که پیش میآید این است که آیا هوشمندسازی شهرها کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی نقشی دارد یا خیر؟
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی و رقابتپذیری است. روش تحقیق بر اساس هدف، از نوع تحقیقهای کمی و کاربردی و از نظر ماهیت و روش، از نوع تحقیقهای توصیفی – پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق را کارکنان و پرسنل شرکت فناوری اطلاعات و ارتباطات پاسارگاد آریان در تهران تشکیل داده نمونهگیری به روش تصادفی ساده صورت گرفته است. برای سنجش متغیرهای هوشمندسازی کسبوکار و رقابتپذیری از پرسشنامه پترز و همکاران (۲۰۱۶) و برای متغیر گرایش به کارآفرینی از پرسشنامه ورزآلبا (۲۰۱۹) و کارابی (۲۰۱۲) استفاده شده است. روایی و پایایی آن نیز با استفاده از آزمون ضریب آلفای کرونباخ برای همه مؤلفههای پژوهش بیشتر از ۰.۷ به دست آمد، با اطمینان میتوان پایایی ابزار پژوهش را تأیید کرد. به منظور تجزیهوتحلیل دادهها از روش آمار توصیفی و استنباطی و از مدلیابی معادلات ساختاری به وسیله نرمافزارهای SPSS و SmartPLS استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی و در نهایت بر مزیت رقابتی تاثیر مثبت دارد.
مقدمه
با گسترش و توسعه روزافزون شهرها به عنوان مراکز تولید ثروت و تمرکز جمعیت، اداره و کنترل آنها نیز دشوار شده و این مهم احساس میشود که شهرها به جای این که توسط سازمانهایی از بالا به پایین اداره شوند، باید در فرایندی به سوی خودکنترلی، حرکت کرده و به مرور زمان، اداره امور شهر به شهروندان واگذار گردد. با افزایش جمعیت شهرنشینی، روزبهروز اهمیت و نقش شهرها در جهان کنونی افزوده میشود. جمعیت ۳۰ درصدی شهرها در دهه ۱۹۵۰، به ۵۴ درصد در سال ۲۰۱۴ رسید و این در حالی است که در برخی از مناطق جهان، همچون آمریکای شمالی، آمریکای لاتین و کارائیب، این میزان بیش از ۸۰ درصد است و کشورهای در حال توسعه نیز به ناچار این مسیر را طی خواهند کرد (یوان، ۲۰۱۴).
همزمان با افزایش جمعیت شهرهای جهان، اقتصاد جهانی به آنها وابستهتر شد و شهرها به عنوان مراکز دانش، نوآوری، تولیدات و خدمات خاص، به تسهیل تفکر خلاقانه و نوآوری پرداختند. مناطق شهری با دارا بودن تنوع و طیف گوناگونی از تخصصها، نسبت به روستاها بهرهورتر شده و به نیروی اصلی محرکه اقتصاد ملی تبدیل شدهاند، این روند بهگونهای است که کشورهایی که از رشد شهری کمتری برخوردارند، به رشد پایدار اقتصادی دست نخواهند یافت. امروزه شهرها، تولیدکننده بیش از ۸۰ درصد تولید ناخالص داخل (GDP) جهان هستند و ۲۰۰۰ شهر بزرگ جهان، تولیدکننده ۷۵ درصد GDP جهان هستند. در تحقیقات، مشخص شده است که شهرهای کشورهای توسعهیافته نسبت به جمعیتشان، بهرهوری بیشتری دارند. برای مثال پاریس با داشتن ۱۶.۲ درصد جمعیت، ۲۶.۵ درصد GDP را به خود اختصاص داده است (یوان هابیتات، ۲۰۱۱).
بر اساس تحقیقات، اگر مدیران شهری نتوانند به خوبی به اداره و مدیریت شهرها بپردازند و شهروندان نیز از فرصتها غافل شوند، شهرها با مشکلات و معضلات غیرقابل کنترلی همچون: افزایش نرخ بیکاری و به طبع آن با مشکلاتی مانند: افزایش ارتکاب جرم، خشونت، معتادان و سایر معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و غیره مواجه خواهند شد که گسترش این مشکلات با رشد و گسترش بدون برنامه شهر، باعث رسیدن شهرها به مرحله تکروپولیسی خواهند شد که در این مرحله، شهر در بدترین مرحله عمر خود قرار میگیرد و به شهری در حال مرگ تبدیل خواهد شد.
در عصر حاضر، کارآفرینی شهری برای مقابله با بحران بیکاری و معضلات ناشی از آن، بستر مناسبی برای شهروندان فراهم میکند، از این رو بحثهای اخیر در مطالعات جغرافیای اقتصادی، به طور فزایندهای بر شهرهای خلاق و اهمیت خلاقیت در دستیابی به رشد اقتصادی، متمرکز شدهاند (اسس و همکاران، ۲۰۰۸). با وقوع انقلاب تکنولوژی و فناوری اطلاعات، از سالهای بعد از ۱۹۹۰، الگوی اقتصاد جهانی، تغییر اساسی کرد. در اقتصاد امروز، دانش به عنوان مهمترین سرمایه، جایگزین سرمایه مالی و فیزیکی شده است (قلیچ لی و مشبکی، ۱۳۸۵). طی دو دهه اخیر کارآفرینی به عنوان موتور رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی نقشهای عمدهای را بر عهده گرفت و بنیانهای اقتصادی از اقتصاد مدیریت محور به اقتصاد کارآفرین محور تغییر یافت (آدریش و توریک، ۲۰۰۰). همچنین از کارآفرینی در کنار دیگر سرمایههای سازمان به عنوان مولد مزیت رقابتی نیز یاد شده است (رومر، ۱۹۸۶). در میان مراحل مختلف فرایند کارآفرینی، تشخیص فرصت بهعنوان نقطه اصلی و مهمترین بنیان کارآفرینی مطرح است (شین، ۲۰۰۳).
به اعتقاد رابینسون (۲۰۰۸) تحقیقات اخیر دفتر سیاستگذاری و تحقیقها در دانشگاه ویرجینیا و مدرسه کسبوکار کلمبیا، موید این مطلب بوده که تجدید و احیای جوامع بدون توسعه کافی کسبوکارها امکانپذیر نیست و به طور کامل جوامع را به تشویق فعالیتهای حامی کارآفرینی به عنوان کلید ساخت و حفظ رشد اقتصادی در مقیاس محلی و ایالتی، به مرور زمان در اقتصاد محلی، منطقهای و ایالتی، بر کارآفرینی متمرکز و متوجه شدهاند که تاثیر سیاستهای موافق کارآفرینی در سطح محلی، از سطح ملی بالاتر خواهد بود و ظهور و افزایش شهرهای مصرفی نیز به میزان زیادی ما را به تفکر درباره سیاستهای حامی کارآفرینی محلی، راهنمایی میکنند (کافمن ،۲۰۰۸). با توجه به مطالب گفته شده هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی و رقابتپذیری است.
مبانی نظری پژوهش
هوشمندسازی کسبوکار
شهر هوشمند شهری است که اداره امور شهروندان شامل خدمات و سرویسهای دولتی و سازمانهای بخش خصوصی بهصورت بر خط یا آنلاین و به طور شبانهروزی با کیفیت و ضریب ایمنی بالا با استفاده از ابزار فناوری اطلاعات و ارتباطات انجام میشود. به این ترتیب دیگر نیازی به حرکت فیزیکی شهروندان برای دسترسی به خدمات دولت و نهادهای خصوصی نیست. در عصر اطلاعات و انقلاب دیجیتال انسان به حجم عظیمی از تکنولوژی با سیم و بدون سیم دست یافت که زمینههای گستردهای برای سرویسهای الکترونیکی فراوان در فعالیتهایی نظیر روابط اجتماعی، اقتصادی، امنیت، آموزش، شیوههای جدید اشتغال مثل کار از راه دور، بانکداری، مدیریت شهری، شهرسازی، سیستم حملونقل هوشمند و … را در شهر اطلاعاتی یا شهر هوشمند برای شهروندان میسر نمود.
این شهرها در فضای استعاری و سایبری به وجود میآیند. وجه مشخص جامعه معاصر، تحولات فراوان و افزایش فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در مقیاس جهانی است یکی از نیروهای پیشبرنده این امر، انقلاب فن آوری است که معمولا حول محور فناوری اطلاعات و ارتباطات متمرکز شده است. زیرساخت لازم جهت تبادل فوری اطلاعات در فاصلههای طولانی را فراهم میسازد. محدودیتهای فاصله میتواند با کاهش در محدودیتهای زمانی از بین برود. در واقع فناوری اطلاعات لازمه زندگی شهروندان شده است و روابط مبتنی بر IT اساس زندگی در عصر ارتباطات است (ظفری. م، و همکاران،۱۳۹۳).
کارآفرینی شامل همه فعالیتها و اقدامات مرتبط با درک و فهم فرصتها و تاسیس سازمانی برای بهرهبرداری از این فرصتها است (بیگراو، ۱۹۹۱). بنابراین تشخیص و بهرهبرداری از فرصتها موضوع اصلی و جوهره علم کارآفرینی دانسته شده است. در واقع بدون مطالعه مکانیزمها و عوامل موثر بر زایش و بالندگی فرصتهای کارآفرینی نمیتوان به فهم دقیقی از کلیت کارآفرینی دست یافت. بدون فرصت، کارآفرینی معنا نداشته و بنابراین مفهوم فرصت بایستی در کانون و مرکز پژوهشهای کارآفرینی قرار داشته باشند
کارآفرینی
کارآفرینی شامل همه فعالیتها و اقدامات مرتبط با درک و فهم فرصتها و تاسیس سازمانی برای بهرهبرداری از این فرصتها است (بیگراو،۱۹۹۱). بنابراین تشخیص و بهرهبرداری از فرصتها موضوع اصلی و جوهره علم کارآفرینی دانسته شده است. در واقع بدون مطالعه مکانیزمها و عوامل مؤثر بر زایش و بالندگی فرصتهای کارآفرینی نمیتوان به فهم دقیقی از کلیت کارآفرینی دست یافت. بدون فرصت، کارآفرینی معنا نداشته و بنابراین مفهوم فرصت بایستی در کانون و مرکز پژوهشهای کارآفرینی قرار داشته باشند
آن چه در بیشتر ادبیات کارآفرینی، «تشخیص فرصت» نامیده میشود، شامل سه مرحلهی متفاوت است:
- احساس یا درک نیازهای بازار و یا منابع به کار گرفته نشده است.
- شخیص یا کشف یک «تناسب» بین نیازهای بازار خاص و یا منابع معین.
- خلق یک «تناسب» جدید بین نیازها و منابعی که پیش از این در شکل دادن مفهوم یک کسبوکار، مجزا بودهاند (دی کونینگ، ۱۹۹۹).
لامپکین و لیچتنشتین بیان میکنند، تشخیص فرصت که یکی از عناصر اساسی کارآفرینی است، عبارت است از توانایی تشخیص ایدهی خوب و تبدیل آن به یک مفهوم تجاری که ارزش و بازدهی اقتصادی را به همراه دارد (لامپکین و برگمن لیچتنشتین ،۲۰۰۵).
کریستینسن و همکاران تشخیص فرصت را به معنای درک احتمال خلق یک کسبوکار جدید یا بهبود قابل توجه وضعیت یک کسبوکار موجود میدانند که در هر دو حالت سود بالقوهی جدید برای کارآفرین ایجاد میشود (کریستینسن و همکاران، ۱۹۸۹).
پلامر وهینی، بر این اعتقاد هستند که توسعه فرصت از مبانی اصلی کارآفرینی است. با این حال هنوز این سوال که منشأ این فرصتها چیست به درستی پاسخ داده نشده است. در واقع زمانی از فرصتهای کارآفرینی صحبت میشود به نظر میرسد ادبیات کارآفرینی معمولاً بینشهای قدیمی را مورد ارجحیت قرار میدهند. این دو محقق در الگوی فرصت خود بهرهبرداری از استراتژیهای رقابتی – چیزی که در مدیریت استراتژیک از آن سخن به میان رفته را با فرصتهای کارآفرینی یکسان در نظر گرفتهاند. این دو محقق در یافتههای خود به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از این فرصتهای شناسایی شده توسط کارآفرین، به طور عینی جدید نیستند. از این رو باید بین فرصتهای جدید و فرصتهای قدیمی تفاوت قائل شد (پلامر وهینی،۲۰۰۷).
رقابتپذیری
مزیت رقابتی عاملی است که یک سازمان با آن قادر است یک وضعیت دفاعی در برابر رقبایش ایجاد کند و شامل قابلیتهایی است که به یک سازمان امکان میدهد خودش را از رقبایش متمایز سازد (لی و همکاران، ۲۰۰۶). مزیت رقابتی تمایز در ویژگیها یا ابعاد هر شرکتی است که آن را قادر به ارائه خدمات بهتر از رقبا ارزش بهتر به مشتریان میکند (پورتر، ۱۹۹۰). مزیت رقابتی را میتوان روش متمایزی دانست که یک کسبوکار یا شرکت به منظور به دست آوردن امتیازی بیشتر از رقبا در بازار موقعیتیابی مینمایند، این روند موجب میشود که شرکت در حفظ سطوح پایداری در زمینه سودآوری، بالاتر از متوسط صنعت قرار میگیرد (هاکس، ۱۹۹۶) مزیت رقابتی به عنوان قابلیت یک شرکت در ارائه عملکرد بهتر نسبت به صنعتی که در آن کار میکند تعریف میشود (میلر، ۱۹۹۸).
رایت و سایرین (۱۹۹۴) نشان دادند که سازمانهایی که قادر به بهکارگیری بالاترین سطح توانایی شناختی متوسط بودهاند، مزیتی رقابتی (احتمالا پایدار) دارند. نمیشود در مورد نادیده گرفتن اهمیت مهارتهای عمومی استدلال آورد، بلکه این مهارتها ارزش ایجاد میکنند و اگر در بالاترین سطح باشند، کمیاب هستند امکان مهمتر برای مزیت رقابتی پایدار از سرمایهگذاری در مهارتهای ویژه سازمان سرچشمه میگیرد. یک راه رسیدن به مزیت رقابتی پایدار تمرکز بر توسعه پایگاه مهارتهای ویژه سازمان در سازمان است زیرا این مهارتها به سادگی توسط سایر رقبا قابل نسخهبرداری نیستند. این مهارتها مزیت رقابتی ایجاد میکنند، چون برای سازمان ارزش تولید میکنند. اما به سادگی توسط کارکنانی که از آنها برخوردار هستند قابل عرضه نیستند. یک سازمان میتواند از طریق سرمایهگذاری در توسعه آموزش مستمر کارکنان برای انجام فرایندها و رویههای ویژه سازمان به این مزیت دست یابد. بنابراین برونسپاری همه فعالیتهای آموزشی نمیتواند به عنوان اهرمی برای کسب فرصت رقابتی پایدار از طریق کارکنان به کار آید.
روش تحقیق
پژوهش حاضر به لحاظ شیوه گردآوری دادهها و روابط بین متغیرها از دسته پژوهشهای توصیفی ـ پیمایشی بوده و به لحاظ اهداف پژوهش از نوع کاربردی است که به روش میدانی به اجرا درآمده است. جامعهی آماری این تحقیق کارشناسان و مدیران شرکت فناپ در تهران هستند و با استفاده از فرمول کوکران ۱۶۹ انتخاب شدند.
برای سنجش متغیرهای هوشمندسازی کسبوکار و رقابتپذیری از پرسشنامه پترز و همکاران (۲۰۱۶) و برای متغیر گرایش به کارآفرینی از پرسشنامه ورزآلبا (۲۰۱۹) و کارابی (۲۰۱۲) استفاده شده است ابتدا با مراجعه به پرسشنامههای استاندارد و همچنین نظرات استاد محترم راهنما، پرسشنامهای با ۳۶ سوال تهیه گردید و سنجش دیدگاه با استفاده از طیف پنج نقطه لیکرت صورت گرفته است. با توجه به این که پرسشنامه مبنا استاندارد بوده است، پرسشنامههای این تحقیق روایی اولیه را داشتهاند.
پس از ورود اطلاعات پرسشنامه در spss آلفای کرونباخ محاسبه گردید. با توجه به عدد به دست آمده برای هر کدام از چهار پرسشنامه (با توجه به جدول ۴) نشان میدهد که پرسشنامهها از پایایی خوبی برخوردار هستند.
ردیف | تعداد | پرسشنامه | آلفای کرونباخ |
---|---|---|---|
۱ | کل | ۳۶ | ۰.۹۷۱ |
۲ | هوشمندسازی کسبوکار | ۲۰ | ۰.۹۴۶ |
۳ | رقابتپذیری | ۳ | ۰.۸۷۸ |
۴ | گرایش به کارآفرینی | ۱۳ | ۰.۹۰۹ |
برای تجزیهوتحلیل دادهها از معادلات ساختاری به کمک یکی از نرمافزارهای مناسب PLS ،Lisrel ،Amos استفاده میگردد.
یافتهها
از نظر جنسیت بیشترین درصد فراوانی حدود (%۷۰) متعلق به مردان است. از نظر تأهل بیشترین درصد فراوانی حدود (%۵۷) متعلق به متأهلان است. بیشترین فراوانی مربوط به افراد بین ۳۰ تا ۴۰ سال با ۵۴٪ فراوانی و پس از آن افراد کمتر از ۳۰ سال با ۲۴٪ است. بیشترین فراوانی مربوط به کارشناسی با ۴۹ % فراوانی است. بیشترین فراوانی مربوط به کارمند ساده با ۳۳ % فراوانی و پس از آن کارمند ارشد با ۲۹٪ فراوانی است.
نام متغیر | یکپارچهسازی BI | عملکرد BI | خودآموز BI | مزیت رقابتی | اهداف کارآفرینانه | هوشیاری کارآفرینی | رفتار کارآفرینانه | |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
تعداد | ۱۶۹ | ۱۶۹ | ۱۶۹ | ۱۶۹ | ۱۶۹ | ۱۶۹ | ۱۶۹ | |
پارامترهای نرمال | معنیداری | ۳.۸۰ | ۳.۶۷ | ۳.۶۱ | ۳.۴۹ | ۳.۶۸ | ۳.۱۱ | ۳.۳۵ |
انحراف | ۰.۵۳ | ۰.۵۵ | ۰.۷۹ | ۰.۸۲ | ۰.۸۱ | ۰.۸۲ | ۰.۷۱ | |
بیشترین تفاوتها | مطلق | ۰.۰۹۶ | ۰.۱۲۹ | ۰.۰۹۵ | ۰.۱۱۹ | ۰.۱۲۱ | ۰.۱۲۳ | ۰.۷۹ |
مثبت | ۰.۰۹۶ | ۰.۱۲۹ | ۰.۰۹۵ | ۰.۱۱۲ | ۰.۰۸۱ | ۰.۱۲۳ | ۰.۷۸ | |
منفی | ۰.۰۶۰- | ۰.۱۱۰- | ۰.۰۷۴- | ۰.۱۱۹- | ۰.۱۲۱- | ۰.۰۸۵- | ۰.۰۷۹- | |
آماره آزمون | ۰.۰۹۶- | ۰.۱۲۹ | ۰.۰۹۵ | ۰.۱۱۹ | ۰.۱۲۱ | ۰.۱۲۳ | ۰.۰۷۹ | |
سطح معنیدار (Sig) | ۰.۰۰۱ | ۰.۰۰۰ | ۰.۰۰۱ | ۰.۰۰۰ | ۰.۰۰۰ | ۰.۰۰۰ | ۰.۰۰۰ | |
نتیجه | غیرنرمال | غیرنرمال | غیرنرمال | غیرنرمال | غیرنرمال | غیرنرمال | غیرنرمال |
همانطور که در جدول (۲) مشخص است، چون سطح معناداری (sig) همه متغیرها کمتر از ۰.۰۵=α به دست آمده است باید گفت که توزیع دادههای این بعدها نرمال نیستند (Sig<0.05).
با توجه به اینکه مقادیر t محاسبه شده بین تمامی بعدهای موجود در مدل بزرگتر از ۱.۹۶ بوده و در سطح احتمال خطای ۰.۰۵=α معنادار هستند، فرضیهها تایید شده و به عبارتی مناسب بودن مدل ساختاری را نشان میدهد.
متغیرهای پژوهش | ضریب آلفای کرونباخ (Alpha >0.7) | ضریب پایایی ترکیبی (CR>0.7) | AVE>0. 5 |
---|---|---|---|
هوشمندسازی کسبوکار | ۰.۸۹۹ | ۰.۹۱۲ | ۰.۶۵۱ |
رقابتپذیری | ۰.۸۰۹ | ۰.۸۸۷ | ۰.۷۲۳ |
گرایش به کارآفرینی | ۰.۹۱۹ | ۰.۹۳۲ | ۰.۵۱۹ |
همانطور که در جدول (۳) ملاحظه مشاهده میشود، نتایج ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی متغیرها آورده شده است که با توجه به اینکه ارقام کمتر از ۰.۷ نیست، بنابراین برازش مدل از این نظر تایید میگردد. مقدار ضرایب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی برای تمامی سازههای پژوهش مورد قبول هستند.
با توجه به اینکه حاصل روایی همگرا بیش از ۰.۵ برای هر یک از ابعاد و متغیرها است، میتوان گفت که تمامی بعدهای تحقیق در حد مناسب بوده و مطلوبیت مدلهای اندازهگیری را تایید میکند.
سازههای تحقیق | R۲ | Communality |
---|---|---|
هوشمندسازی کسبوکار | — | ۰.۶۵۱ |
رقابتپذیری | ۰.۷۰۳ | ۰.۷۲۳ |
گرایش به کارآفرینی | ۰.۵۹۳ | ۰.۵۱۹ |
با توجه به جدول شماره ۴ مقادیر R۲ برای متغیر درونزای اصلی رقابتپذیری برابر با ۰.۷۰۳ است. به عبارتی مقدار R۲ برای رقابتپذیری نشاندهندهی این مفهوم است که هوشمندسازی کسبوکار و گرایش به کارآفرینی در مجموع و با همکاری یکدیگر توانستهاند ۷۰ درصد از تغیرات رقابت پذیری را پیش بینی کنند و مابقی تغییرات آن وابسته به سایر متغیرها و عواملی است که در مدل نیامده است. همچنین مقدار ضریب تعیین برای گرایش به کارآفرینی برابر با ۰.۵۹۳ محاسبه شده است که نشان میدهد هوشمندسازی کسبوکار به تنهایی قادر است حدود ۶۰ درصد از تغییرات آن را پیشبینی کند.
فرضیه اول | استاندارد β | آماره آزمون | نتیجه |
---|---|---|---|
هوشمندسازی کسبوکار —> گرایش به کارآفرینی | ۰.۸۳۹ | ۳۱.۴۴۷ | تایید فرضیه تحقیق |
با توجه جدول (۵) نتیجه گرفته میشود که چون مقدار آمارهی t محاسبه شده برابر با ۳۱.۴۴۷ و بیشتر از ۱.۹۶ است، تاثیر هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی با ضریب بتای ۰.۸۳۹ وبا احتمال خطای ۰.۰۵=α معنادار است.
فرضیه دوم | استاندارد β | آماره آزمون | نتیجه |
---|---|---|---|
هوشمندسازی کسبوکار —> رقابتپذیری | ۰.۵۶۳ | ۳.۰۸۷ | تایید فرضیه تحقیق |
با توجه جدول (۶) نتیجه گرفته میشود که چون مقدار آمارهی t محاسبه شده برابر با ۳.۰۸۷ و بیشتر از ۱.۹۶ است، تاثیر هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی با ضریب بتای ۰.۵۶۳ وبا احتمال خطای ۰.۰۵=α معنادار است.
نتیجهگیری
با توجه به نتایج کسب شده میتوان گفت ضریب استاندارد شده (ضریب مسیر) بین دو متغیر (هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی) =۰.۸۳۹ است و ضریب معناداری (آماره تی) بین این دو متغیر نیز t=31.447 (بیشتر از۱.۹۶)که نشان می-دهد معنادار است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت بین هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد. خمر و همکاران (۱۳۹۳) در تحقیقی با عنوان «ارزیابی الگوی رشد هوشمند شهری در شهرهای جدید ایران با تأکید بر شهر جدید صدرا» نشان دادند که ارزش زمینهای حاشیهای و تأثیرات شیب بر توسعه شهر جدید صدرا، از جمله عوام مهم در چگونگی رشدِ هوشمندِ شهری در شهر جدید صدرا به حساب میآید. سیفالدینی و همکاران (۱۳۹۲) در تحقیقی با عنوان «بررسی بسترها و موانع رشد شهر هوشمند در شهرهای میانی» بیان داشتند مهمترین موانع اعمال سیاست رشد هوشمند در این شهر، عبارتاند از نگرشهای مدیریتی، نحوه توزیع کاربریها (توزیع نامناسب آنها) وضعیت فرهنگی – اجتماعی و اقتصادی شهر. دسترسی به فناوریهای هوشمند نقش مهمی در بهبود وضعیت زندگی شهروندان خرمآبادی دارد. سانتینها و رودریگز (۲۰۱۹) در تحقیق خود با عنوان «چگونه شهرهای هوشمند بر روی رشد پایدار شهری و فرصتهای کارآفرینی تاثیر میگذارند؟» نشان دادند که ساختارهای محلی یک شهر متوسط در حال توسعه در زمان کمبود بودجه عمومی، تغییرات ساختاری را بر اساس مفهومسازی یک شهر هوشمند ارائه میدهد. بوسما و استرنبرگ (۲۰۱۴) تحقیقی با عنوان «شهرهای بزرگ دارای مزیت کارآفرینانه» را انجام دادند، طبق نتایج این تحقیق، دو مبحث تخصص و تنوع موجود در بستر شهری در مباحث محلی و شهری سازی اقتصاد، دو عامل مهم برای کارآفرینی محسوب میشوند. آندریا کاراگلیو و همکاران (۲۰۰۹) در تحقیق خود با عنوان «شهرهای هوشمند در اروپا» بیان داشتند که رابطه مثبتی بین ثروت شهری و حضور نیروهای حرفهای خلاق در یک شهر هوشمند وجود دارد.
با توجه به نتایج میتوان گفت ضریب استاندارد شده (ضریب مسیر) بین دو متغیر (هوشمندسازی کسبوکار بر رقابتپذیری) β=۰.۵۶۳ است و ضریب معناداری (آماره تی) بین این دو متغیر نیز t=3.087بوده (بیشتر از قدرمطلق۱.۹۶) که نشان میدهد معنادار است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت بین هوشمندسازی کسبوکار بر رقابتپذیری ارتباط معناداری وجود دارد. تقوایی و همکاران (۱۳۹۴) در تحقیق خود با عنوان «استراتژی توسعه فیزیکی و شک پایدار شهر اصفهان با رویکرد رشد هوشمند و شهر فشرده» دستیابی به اجماع نظری در شناخت و ارزیابی قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدهای توسعه شهری اصفهان داشتند. سرور و همکاران (۱۳۹۳) در تحقیق «میزان فشردگی و گستردگی توسعه مدیریت شهری از منظر توسعه پایدار» معتقدند که توسعه شهری فشرده، منجر به پایداری و عدالت اجتماعی و فضایی میشود. مبارکی (۱۳۹۱) در تحقیق برنامهریزی استراتژیک توسعه پایدار شهر ارومیه نتیجه گرفتند که توسعه فشرده شهری میتواند به پایداری شهر منجر گردد. پوراحمد و همکاران (۱۳۹۱) در تحقیق خود با عنوان «ارزیابی و سنجش میزان پراکنش و فشردگی شکل شهر با استفاده از مدلهای کمّی» ارتباط توسعه پایدار شهری با شکل شهر را تأکید کرد و معتقدند بین شکل شهر و پایداری آن، رابطه مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد. آناستازیا (۲۰۱۲) در تحقیق «مفهوم شهرهای هوشمند؛ به سمت توسعه جوامع» به بسط مفهوم شهر هوشمند از طریق کاوش معانی مختلف آن، پتانسیلها و ابعاد کلیدی آن برای توسعه جوامع میپردازد و اشاره میکند. چورابی و همکاران (۲۰۱۲) در تحقیق «آشنایی با شهرهای هوشمند؛ یک چارچوب یکپارچه» فناوری را به عنوان یک فرا عامل در نظر میگیرند که هفت عامل دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد. نم و همکاران (۲۰۱۱) در تحقیق «چارچوبی برای مفهومسازی شهرهای هوشمند» دریافتند که ابعاد شهرهای هوشمند عبارت است از: فناوری به عنوان ابزاری که برای نوآوری به کار گرفته میشود، سازمان برای مدیریت نوآوری، سیاست برای ایجاد یک محیط توانمند و شرایط پیرامونی. باستین (۲۰۱۰) نیز در «رشد هوشمند را در زمینه توسعه هوشمند و متناسب با نیاز شهروندان در ایالات متحده آمریکا» نشان داد که سطحبندی هوشمند فضای شهری با توجه به سطح فرهنگ عامه مردم و نیاز گروههای متخصص از راهکارهای قاب ارائه به منظور ارتقای توسعه هوشمند شهرها به حساب میآید.
با توجه به اینکه تحقیق حاضر در شرکت فناوری اطلاعات و ارتباطات انجامگرفته است، تعمیم نتایج آن به سایر شرکتها و سازمانهای فناوری اطلاعات و ارتباطات هم در تهران و هم در سایر شهرها باید با احتیاط انجام پذیرد و ممکن است نتایج یکسانی در بر نداشته باشد.
با توجه به تاثیر هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی پیشنهاد میشود که ساخت یک شهر هوشمند نیازمند اقداماتی یکپارچه در سطوح مختلف شهرداری و بافت اجتماعی است. شهر هوشمند یک مفهوم کلنگر است که هدف آن مقابله با چالش معاصر و بهرهبرداری از فرصتهای اخیر ارایه شده توسط پیشرفتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات و شهرنشینی است.
همچنین پیشنهاد میشود برای گزارشگیری از فرمتهای پیشرفته استفاده شود و گزارشگیری تنها از یک بخش خاص نباشد و گزارشگیری تعاملی با بخشهای مختلف انجام گیرد. همه کاربران بتوانند بنا به فعالیت و دسترسی خود از گزارشگیری آسان باشد و این سیستم دارای قابلیت پاسخدهی سریع باشد. در سازمان برای برنامهریزی از اطلاعات اصلی و واقعی که سریع به روز میشوند استفاده شود و این برنامهریزی با سرعت انجام شود و سیستم کلی برنامهریزی به صورتی باشد که بتوان به راحتی مدلهای پیچیده برنامهریزی قابل پیادهسازی باشد.
منابع
پوراحمد و همکاران (۱۳۹۱)،ارزیابی و سنجش میزان پراکنش و فشردگی شک شهر با استفاده از مدلهای کمّی (مطالعه تطبیقی بین کین شهرهای تهران و سیدنی)، فصلنامه جغرافیا، دور، ۱۰ شمار . ۲۳۶ – ۲۱۵ .
خمر و همکاران (۱۳۹۳)،ارزیابی الگوی رشد هوشمند شهری در شهرهای جدید ایران با تأکید، فصلنامهی علمی – پژوهشی فضای SLEUTH بر شهر جدید صدرا با استفاده از مدل جغرافیایی، سال شانزدهم، شمار،۵۳ صفحات .۲۷۰-۲۵
سرور و همکاران (۱۳۹۳)،میزان فشردگی و گستردگی توسعه مدیریت شهری از منظر توسعه پایدار (مطالعه موردی: شهر یزد)، فصلنامه اقتصاد و مدیریت شهری، دور،۳ شمار،۹
ظفری. م، رحمت نیا. ع، ملایری. م،۱۳۹۳ پروژه شهر هوشمند، سازمان حملونقل و امور شهری.
قلیچ لی، بهروز و مشبکی، اصغر (۱۳۸۵)،نقش سرمایه اجتماعی در ایجاد سرمایه فکری در سازمان، مطالعه دو شرکت خودروسازی، فصلنامه دانش مدیریت، شماره ۷۵، صص ۱۲۵-۱۴۷
مبارکی (۱۳۹۱)،برنامهریزی استراتژیکی توسعه پایدار شهر ارومیه، پایاننامه دکتری جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه اصفهان.
Ács, Z. J., Bosma, N., & Sternberg, R. (2008). The entrepreneurial advantage of world cities: evidence from global entrepreneurship monitor data (No. 2008, 063). Jena economic research papers.
Bygrave, W. D., & Hofer, C. W. (1991). Theorizing about Entrepreneurship. Journal of Entrepreneurship Theory and Practice, 16(2), 3-22.
Chourabi, H. Taewoo, N. Shawn, W. J. Ramon, G.G. SehlMellouli, K. N. Theresa, A. P. & Hans J. S. (2012). Understanding smart Cities: An integrative framework. 2012 45th Hawaii International Conference on System Sciences. Available from:
Christensen, P.S., Madsen, O.O., and Peterson, R. (1989). Opportunity Identification: The Contribution of Entrepreneurship to Strategic Management. Aarhus University Institute of Management :Denmark.
De Koning, A. (1999). Opportunity formation from a socio-cognitive perspective. Symposium: Paper presented at the UIC/AMA Research Symposium on the Interface of Marketing and Entrepreneurship(Vol. 4, pp. 1112-1118). New York, NY: Wiley.
Lumpkin, G.T & Bergmann Lichtenstein, B. (2005). The Role of Organizational Learning in the Opportunity Recognition Process. Journal of Entrepreneurship Theory & Practice,45(54) ,451-472.
Nam, T. & Pardo, T. A. (2011). Conceptualizing Smart City with Dimensions of Technology, People, and Institutions,in Proceedings of the 12th Annual Digital Government Research Conference, College Park, Maryland, June 12-15.
Plummer,L. A., & Hainie, J. M. (2007). An essay on the origins of the entrepreneurial opportunity. Journal of Small business economics, 28(4), 363-379.
Romer P.M., Increasing returns and long-run growth. Journal of Political Economy 94 (1986), pp. 1002–۱۰۳۷.
UN-Habitat. (2011). The Economic role of cities. Nairobi: UN-HABITAT.